چشم می دوزم به فردا به فردایی که چه بخواهم و چه نخواهم خواهد آمد می خواهم زندگی کنم میخواهم ازدیروزم تجربه ای بردام با امروز مخلوط کنم و فردایی زیبا بسازم

تنهایی یعنی شانه ای باشد و اما... دست های تو پناه اشک هایت شود

حواست باشد تمام عاشقانه های دنیا را برایت جمع کرده ام میخواهم به وقت آمدنت به یمن قدمهایت تمامش را دلبرانه به پایت بریزم توغرق درلذت عشق و نیاز باتمام احساس عاشقانه ات خیره به چشمانم بگویی عشقم چه دل انگیزشده ای ومن به پاس تشکر بوسه ای مستانه برلبانت بنشانم

نظرات شما عزیزان:
|